کد مطلب:106494 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:175

خطبه 109-اندرز به یاران











[صفحه 126]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است: ذروه الشی ء: بلندی آن چیز یرحضان: می شویند، رحض: شستن مله: كیش مثراه: محل افزایش ثروت جنه: سپر منساه: محل تاخیر انداختن برترین وسیله ای كه متوسلان می توانند با چنگ زدن به آن به خداوند سبحان تقرب جویند، ایمان به او و پیامبرش و جهاد در راه اوست، زیرا جهاد قله بلند اسلام است، همچنین كلمه اخلاص (گفتن لا اله الا الله) می باشد، كه ندای فطرت است، دیگر به پا داشتن نماز است كه آیین دین است، و نیز دادن زكات كه تكلیفی واجب است، همچنین روزه ماه رمضان است كه سپری در برابر عذاب خداوند می باشد، دیگر حج و عمره خانه خداست كه این دو فقر و ناداری را از میان می برند و گناهان را می شویند، نیز صله رحم است كه سبب افزایش مال و درازی عمر است، و هم صدقه دادن به بینوایان در پنهانی است كه كفاره گناهان است، دیگر صدقه دادن آشكار است كه از مرگهای ناگهانی و بد پیشگیری می كند، همچنین به جا آوردن اعمال نیك است كه انسان را از افتادن در ورطه خواری نگه می دارد. امام (ع) در این خطبه به برترین وسایلی كه انسان را به خداوند سبحان نزدیك می گرداند و آن ایمان كامل است اشاره فرموده و ایمان به خد

ا همان گواهی بر هستی اوست، و این اصل، و پایه ایمان است و پس از آن به ذكر لوازم و مراتب كمال آن می پردازد و می فرماید: 1- التصدیق برسوله: این كه گواهی بر رسالت پیامبر (ص) را بر دیگر عبادات مقدم داشته برای این است كه ایمان به نبوت اصل و پایه عبادات است، و بدون داشتن اعتقاد به آن هیچ عبادتی صحیح نیست. 2- الجهاد فی سبیله: در صفحات گذشته فضیلت جهاد شرح داده، و امام (ع) در این جا از آن به ذروه الاسلام تعبیر فرموده است، واژه ذرود را كه به معنای كوهان شتر است، برای جلد استعاره فرموده و این به ملاحظه مرتبه بلند و مقام ارجمندی است كه جهاد در اسلام دارد، و نیز شباهتی است كه از این جهت میان جهاد و كوهان شتر موجود است، و این كه جهاد را بر نماز مقدم داشته، بدین سبب است كه آن كسی كه به جهاد می شتابد یقین به لقای پروردگار دارد، و ایمانش به آنچه پیامبر گرامی (ص) از جانب خداوند آورده راسخ است، از این رو خود را در مهلكه ای كه پدید آمده می اندازد، در حالی كه بر نابودی گمان غالب و یا یقین دارد و نیز برای این است كه جهاد در ایجاد وحدت دینی در سرتاسر جهان نقش اصلی را داراست. 3- كلمه الاخلاص: این همان كلمه توحید یعنی لا اله الا الل

ه است، كه مستلزم نفی هر نوع شریك و مانند از خداوند است، و چون اخلاص به همین معناست، لذا به آن، كلمه اخلاص گفته شده است، اما جهت فضیلت آن این است كه این كلمه، آوای فطرت انسان است، و خداوند نهاد او را با آن سرشته، و بر این فطرت وجبلت وی را آفریده است، همچنان كه خردهایی كه از آلودگی علایث بدنی و تیرگیهای نفسانی مصون، و از عوارض و تاثیرات تربیتهای انحرافی محفوظ و به دور مانده است، گواه و معترف است، كه اقرار بر یگانگی پروردگار و تنزیه وی از شریك و مانند، از همان آغاز آفرینش با سرشت انسان درآمیخته، و پیمان آن در عهد الست با او بسته شده، و به آن، نام فطرت داده شده است هر چند اطلاق این نام بر سبیل مجاز و از باب اطلاق نام ملزوم بر آن می باشد. 4- اقامه الصلاه: در بیان امام (ع) نماز به دین تعبیر شده، هر چند این فریضه یكی از اركان دین است، و این تعبیر به مناسبت این است كه نماز از اركان مهم و ستون عمده آیین مقدس اسلام به شمار آمده است، از این رو اطلاق آن به طریق مجاز بوده و از باب نامیدن جزء به نام كل می باشد. باید دانست كه نماز دارای فضایل و اسراری است كه آگاهی به آنها ضروری است، اما فضیلتهای آن، گذشته از قرآن كریم كه ب

طور موكد امر به اتیان آن می كند، اخبار بسیاری درباره اهمیت آن وارد شده است كه از آن جمله پیامبر اكرم (ص) فرموده است: الصلاه عمود الدین من تركها فقد هدم الدین یعنی نماز پایه دین است هر كس آن را ترك كند، دین را ویران كرده است، همچنین فرموده است: مفتاح الجنه الصلاه یعنی كلید بهشت نماز است، و نیز در فضیلت كامل به جا آوردن نماز فرموده است: ان الرجلین من امتی یقومان فی الصلاه و روكعهما و سجودهما واحد و انما بین صلاتیهما ما بین السماء و الارض یغنی: دو تن از امت من برای نماز به پا می خیزند و ركوع و سجود آنها یكی است، ولی میان نماز آن دو تفاوت از زمین تا آسمان است، همچنین فرموده است: امایخاف الذی یحول وجهه فی الصلاه ان یحول الله وجهه وجه حمار یعنی: آیا كسی كه در نماز روی می گرداند بیم ندارد كه خداوند چهره او را به چهره الاغ برگرداند، و نیز از سخنان آن بزرگواراست كه: من صلی ركعتین لم یحدث فیهما نفسه بشی ء من الدنیا غفر الله له ذنوبه یعنی: هر كس دو ركعت نماز به جای آورد، و در آن خیال دنیا را از دل بیرون كند، خداوند گناهان او را می آمرزد. اما اسرار نماز دو گونه است: عام و خاص، ما در شرح خطبه اول آن جا كه درباره حج سخن را

نده ایم سر عمومی همگی عبادات را روشن كرده ایم، و و گفته ایم كه این اعمال، غرض ثانوی مرد خدا شناس را كه عبارت از تربیت نفس و خلاصی از گناه است تامین می كند، دیگر این كه عبادات در رام كردن نفس سركش اماره برای فرمانبرداری از نفس مطمئنه، و عادت دادن آن، به پیروی از این، انسان را یاری می دهد، و چون به این نكته توجه شود دانسته خواهد شد كه همگی آیات و اخباری كه در فضیلت عبادات وارد شده است، معنا و مقصود آنها به همین نكته برگشت دارد، مثلا این خداوند فرموده است ان الصلاه تنهی عن الفحشاء والمنكر یعنی، نماز انسان را از كارهای زشت و ناپسند باز می دارد، برای این است كه سبب ارتكاب این گونه اعمال، سركشی نیروی شهوانی، و بیرون رفتن آن از فرمان عقل است، و چون نماز موجب این است كه این نیروی طغیانگر تحت فرمان عقل درآید، و عقل هم انسان را از انجام این كارها نهی می كند لذا نماز، انسان را بدینسان از فحشا و منكر منع می كند، و او را از ارتكاب این اعمال باز می دارد همچنین با ملاحظه آنچه گفته شد، معنای این كه نماز ستون دین است نیز دانسته می شود، زیرا پیامبر اكرم (ص) فرموده است: بنی الاسلام علی خمس، فكل منها عما بحسب شرائطه، فمن اخل به

ا فقد هدم بنیانه الذی یصعد به الی الله، یعنی: اسلام بر پنج پایه استوار شده، و هر یك از آنها با شرایطی كه دارد ستون آن است، پس هر در انجام دادن شرایط هر یك از آنها كوتاهی كند، بنایی را كه به وسیله آن به سوی خداوند بالا می رود ویران كرده است، حدیث این كه نماز كلید بهشت است نیز به همین معناست، زیرا به وسیله نماز است كه ابواب وصول به رحمت و مغفرت خداوند به روی انسان باز می شود، و در این جاست كه تفاوت میان نماز آن دو تن مسلمان كه پیامبر اكرم (ص) در حدیث خود بدانها اشاره فرموده است آشكار می گردد، زیرا اگر فایده نماز رو آوردن به درگاه خداوند و سركوب كردن شیطان باشد، نماز آن كس كه با خشوع و خوف و خشیت در برابر خداوند ایستاده، و همه دل را متوجه عظمت و جلال او ساخته است، با نماز آن نادان كه عبادتش از این اوصاف بیرون است و شیطان روی دل او را از جانب قبله به سمت دیگر برگردانیده است، چگونه می تواند برابر باشد، و تفاوت آن از كجاست تا به كجا، همچنین حدیث آن بزرگوار مبنی بر تهدید كسی كه در هنگام نماز روی خود را به جانب دیگر بر می گرداند نیز بر همین اساس است، زیرا آن حضرت نهی می كند از این كه نمازگزار در حال نماز دل از توجه

به سوی خدا بردارد، و از ملاحظه عظمت و جلال او غافل شود، برای این كه هر كس در حال نماز به راست یا چپ خود متوجه شود، دل از جدا برداشته و از مشاهده انوار كبریائیش غافل شده است، و چنین كسی ممكن است غفلت او ادامه یابد و در نتیجه نابخردی، و نارسایی او در فهم امور متعالی، و بی اعتنایی به كس علوم، و عدم تقرب به خدا، چهره دل به چهره الاغ مبدل گردد، همچنین است حدیث آن حضرت درباره این كه خداوند گناه نمازگزاری را كه در حال نماز حدیث نفس را ترك و خیال دنیا را از دل بیرون می كند می آمرزد زیرا او در حال نماز رو به سوی خدا داشته و دل از غیر او برداشته است، بنابراین خلاصه و روح عبادت، توجه به خدا و روی دل به سوی او داشتن است، از این رو پیامبر گرامی (ص) فرموده است: انما فرضت الصلوه و امر بالحج و الطواف و اشعرت المناسك لاقامه ذكر الله یعنی جز این نیست كه نماز، واجب، و به حج و طواف امر، و مناسك تشریع شده است، تا یاد خدا به پا داشته شود، و اگر در ذكر و عبادتی كه به جا آورده می شود، آن كه مراد از ذكر و معبود و مطلوب است در دل نبوده، و بیمی از هیبت و جلال او جان را فرا نگرفته باشد، این ذكر و عبادت مربوط به او نخواهد بود، عایشه گفته

است: پبامبر خدا (ص) با ما سخن می گفت، و ما نیز با او سخن می گفتیم، و چون وقت نماز فرا می رسید چنان متوجه خدا و از همه چیز منقطع می شد كه گویا همدیگر را نمی شناسیم، همچنین علی (ع) در هنگامی كه وقت نماز می شد، چنان به خود می پیچید و می لرزید و رنگ رخسارش دگرگون می گشت كه به او گفته می شد: ای امیرمومنان تو را چه شده است؟ می فرمود: هنگام ادای امانتی فرا رسیده كه خداوند آن را بر آسمانها و زمین عرضه كرد، و آنها از پذیرفتن آن سر باز زدند و ترسیدند، و نیز علی بن الحسین (ع) در هنگامی كه آماده برای وضو می شد چنان رنگ رخسارش زرد می گشت كه اهل خانه اش به او عرض می كردند: این چه حالتی است كه هنگام وضو شما را فرا می گیرد؟ در پاسخ می فرمود: نمی دانید در پیشگاه چه كسی می ایستم، آنچه ذكر شد همه بر لزوم حضور قلب، و توجه به عظمت باری تعالی و انقطاع از غیر او در حال عبادت دلالت دارد. اما اسرار خاص نماز: چنان كه می دانیم این فریضه جز ذكر، قراءت، ركوع، سجود، قیام و قعود چیز دیگری نیست، اما ذكر روشن است كه عبارت از گفتگو و مناجات با پروردگار متعال است، و غرض از آنها، حصول توجه به سوی او و یادآوری است بر آنچه نیروهای شیطانی را تحت

رهبری عقل، فرار می دهد و تكرار آن باعث ادامه حصول این مقصود است، و غرض از قراءت و ذكر و حمد و ثنای باری تعالی و تضرع و دعا همین است، و منظور از آنها ادا و تكرار حروف و اصوات و به كار واداشتن زبان نیست، زیرا اگر غرض این باشد تحریك زبان به هذیان و یاوه گویی كه خود نیز موجب به كار گرفتن زبان است، برای انسان آسانتر می باشد، و ما به خواست خداوند در آینده در فصول مناسبتری راجع به خواندن ذكر و فضیلت و فایده آن، سخن خواهیم گفت. اما غرض از ركوع و سجود قیان و قعود، تعطیم و بزرگداشت خداند متعال است، كه این مستلزم توجه و التفات به سوی او، و همچنین متضمن ذكر و یاد اوست، زیرا اگر جایز باشد كه انسان خدا را با به جا آوردن افعالی تعظیم كند در حالی كه از او غافل باشد. روا خواهد بود كه انسان بتی را در پیش روی خود قرار دهد، و در حالی كه غافل از آن است. آن را تعظیم كند، حدیثی كه معاذ بن جبل روات كرده است این مطلب را تایید می كند كه: من عرف من علی یمینه و شماله متعمدا فی الصلاه فلا صلاه له: یعنی هر كس در حال نماز از روی عمد دریابد چه كسی در سمت راست و چپ او قرار دارد، نمازی بر او نیست، و نیز در حدیث آمده است كه ان العبد لیصلی الصل

اه لایكتب له سد سها و لا عشرها و انما یكتب للعبد من صلا ته ما عقل منها یعنی: بنده خدا نماز می گزارد، (حتی) یك ششم و یك دهم آن برایش نوشته نمی شود، جز این نیست كه از نماز بنده آنچه فهمیده و درك كرده پذیرفته و نوشته می شود. چون دانسته شد كه پایه و زیر بنای نماز، اقبال و توجه به سوی خداوند متعال است، اكنون باید بدانیم كه التفات و توجه، مستلزم یادآوری و در است، و غرض از آن، دقت و ادراك مقام كبریایی و عظمت اوست، و دقت، جز اندیشیدن نیست كه این نیز به منزله دیده بصیرت و مردمك چشم خرد انسان است، بدیهی است تذكر و ادراك مقام كبریایی خداوند موجب تعطیم اوست، زیرا عظمت و جلال او بزرگتر و برتر از آن است كه كسی آن را درك كند و در برابر آن سر فرود نیاورد، تعظیم خداوند و در مقام ربوبی، نیز مستلزم پدید آمدن بیم و امید یا خوف و رجاست، زیرا ما هنگامی كه عظمت و قدرت یكی از پادشاهان روی زمین را تصور می كنیم بی اختیار احساس می كنیم كه در برابر او توان سخن گفتن و پاسخگویی را نداریم، و لازم می دانیم، در روبرو شدن با او آرام و فروتن باشیم، و بسا می شود كه در این هنگام دچار لرزش تن و لكنت زبان نیز بشویم. آشكار است كه منشا این احساس بی

م ناشی از تصور بزرگی مقام پادشاه است، بنابراین تصور مقام عظمت و جلال پادشاه پادشاهان و درهم شكننده سركشان و فرمانروای همه جهانها و جهانیان برای انسان چگونه خواهد بود، رجا و امید نیز همین گونه است، یعنی: هنگامی كه عظمت و قدرت پروردگار را تصور می كنیم، و می نگریم كه هر چه هست از آن اوست، امید ما به او برانگیخته می شود. بویژه این كه در ضمن آیات مربوط به خوف و رجا به این نكته تاكید شده است. همچنین تصور عظمت و جلال پروردگار، موجب پیدایش شرم و حیا در انسان است، زیرا تصور مقام كبریایی او باعث این است كه انسان همواره احساس كوتاهی و تقصیر كند و خود را گنهكار بداند، و همین احساس و توهم موجب شر و حیا از خداوند سبحان می شود. 5- ایتاء الزكاه: دادن زكات یكی از اركان مهم دین است، و امام (ع) با ذكر این كه دادن زكات، فریضه ای واجب است، به اهمیت و فضیلت آن اشاره فرموده است، قطب راوندی گفته است: مراد از فریضه، سهمی است از مال كه برای فقیران مستحق جدا می گردد و زكات نامیده می شود، و معنای آن در عرف شرع همین است، زیرا فریضه به معنای واجب است و همگی عبادات نیز واجبند، و فرض و واجب هر دو یك معنا دارد كه هر دو گفتار حضرت به صورت مك

رر آمده است. آنچه قطب راوندی گفته وجه نیكویی است. و چنان كه روشن خواهیم كرد اشاره به یكی از اسرار زكات دارد، ولی این عبادت، ضمن این كه راز مشترك همگی عبادات را كه عبارت از توجه به سوی خداوند متعال، و جلب رضا و محبت اوست، داراست، اسرار خاصی نیز دارد، كه در زیر بیان می شود: 1- منظور از كلمه شهادت یعنی گفتن لا اله الا الله توحید مطلق خداوند، و یكتا و بی همتا دانستن او از طریق توجه به اوست، و این شناخت و اقرار، كامل نمی شود مگر این كه انسان هر محبوبی جز او را نفی و رها كند زیرا محبت مشاركت نمی پذیرد، و فایده و تاثیر توحید زبانی نیز در درون و نهاد انسان اندك است، از این رو مرتبه دوستی خداوند با جدایی و دوری از علایق و دلبستگیها آزمایش می شود، و چون ثروت محبوب انسان و وسیله بهره برداری او از دنیا و دلبستگی به آن است، و نیز موجب می شود كه آدمی از مرگ متنفر شود، برای این كه صدق ادعای محبت انسان نسبت به محبوب، شناخته شود، در این دو قسمت مورد آزمایش قرار می گیرد، و از او خواسته می شود از دوستی مال كه معشوق اوست دست بردارد، چنانكه در این باره خداوند متعال فرموده است: ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم ال

جنه و مردمی كه این معنا را دریافته اند از این حیث به گروهی چند منقسم شده اند، گروهی دوستی و محبت خود را نسبت به معشوق حقیقی خالص گردانیده و به عهد خود وفا كرده، و اموال خود را در راه او بذل و انفاق نموده اند، و از آن چیزی برای خود باقی نگذاشته اند تا آن جا كه به یكی از افراد این طایفه گفته شده است، چه مبلغی زكات را در دویست درهم واجب می دانی؟ گفت: اما بر عوام مطابق حكم شرع، پنج درهم فرض است، لیكن بر ما بدل همه آن واجب است. دسته ای از این مرتبه پایین آمده، به منظور رفع نیازهای آینده خویش، و انجام امور خیر در اوقات خود، از بذل همگی مال خودداری كرده، و نیت خود را در اندوختن آن، میانه روی در تامین نیازمندیها، و دوری جستن از خوشگذرانی و تنعم قرار داده، و مازاد آن را بخشش و انفاق كرده اند، با این حال این دسته هم در واجبات مالی اكتفا به حد شرعی نكرده اند، نخعی و شعبی و مجاهد از این دسته اند، چنان كه به شعبی گفته شد: آیا در مال جز زكات حق دیگری وجود دارد؟ گفت: آری، نشنیده ای كه خداوند متعال فرموده است: و آتی المال علی حبه ذوی القربی و اینها در عمل خود به آیه و مما رزقناهم ینفقون استدلال كرده، و انفاق را منحصر به زكا

ت ندانسته بلكه آن را از حقوق مسلمان بر مسلمان دانسته اند، به این معنا كه بر مسلمان متمكن واجب است، هر زمان مسلمان نیازمندی را بیابد، نیاز او را از مالی كه زیاده بر حق زكات در دست دارد، برآورد. برخی هم به ادای واجب اكتفا، و زكات را بدون زیادتی و نقصان از مال، اخراج كرده اند و البته این پست ترین مراتب مذكور بوده و منحصر به عوام و نادانهاست، زیرا اینها سر بذل مال را نمی دانند، و نسبت به آن بخل می ورزند، و دوستی و دلبستگی آنها به آخرت ضعیف است. از این رو لازم است ثروتمندان و مالداران خود را از پلیدی بخل، پاك كنند، زیرا این خوی زشت از جمله صفات نابود كننده است، چنان كه علی (ع) فرموده است: ثلاث مهلكات:! شح مطاع، و هوی متبع، و اعجاب المرء بنفسه یعنی: سه چیز نابود كننده است: بخلی كه به كار برده شود، و هوای نفسی كه پیروی گردد، و خودپسندی، علت این كه بخل از مهلكات به شمار آمده این است كه منشا آن حب مال است، و می دانیم كه دنیا و آخرت ضد یكدیگرند، و نزدیكی به یكی، موجب دوری از دیگری است، علاوه بر این چنان كه پیش از این توضیح دادیم، دوستی مال انسان را از توجه به خدا و رو آوردن به سوی او منصرف و دور می گرداند، و همین امر

موجب هلاكت او در آخرت است. برای برطرف كردن این خوی زشت، باید نفس را تدریجا به بذل و بخشش عادت دارد، زیرا دوستی چیزی را یكباره از دل بیرون كردن میسر نمی شود مگر این كه نفس را اندك اندك به جدایی از آن وادار كرد، تا این كه به آن خو كند، بنابراین زكات به تعبیری كه ذكر شد طهوراست یعنی نفس را از پلیدی بخل كه موجب هلاكت است پاك می سازد، بدیهی است پاكیزه شدن نفس از این طریق، به مقدا مالی كه در راه زكات می پردازد بستگی دارد، همچنین منوط است به این كه تا چه اندازه نسبت به مصرف این مال در راه خدا و طاعت و محبت او شادمان شده، و از این كه توانسته است چیزی را كه مایه روگردانی او از قبله معبود شده دور گرداند، خوشحال شده باشد. 2- دومین راز فریضه زكات شكر نعمتهای خداست، زیرا نعمتهایی كه پروردگار متعال به بندگان ارزانی فرموده است برخی در جان و تن ماست. و این گونه نعمتها را با انجام عبادتهای بدنی می توان شكرگزاری كرد، و برخی در مال ماست كه باید با ادای عبادتهای مالی شكر آنها را به جا آورد، و به حق باید گفت كه پست تر و دورتر از رحمت خدا كسی است كه بینوایی را بنگرد كه دستش از مال تهی و به او نیازمند شده، و وی به خود اجازه ندهد كه

به شكرانه این كه خداوند متعال او را از دیگران بی نیاز و دیگران را به او نیازمند ساخته، یك دهم یا یك چهلم از آنچه دارد به او بدهد. 3- سومین راز زكات، مربوط به اصلاح امور شهرها، و بهبود احوال مردم آنهاست، برای این كه خداوند زكات را بر توانگران واجب فرموده تا از این طریق بینوایان و تهیدستان را در اموال آنان شركت دهد و فقر آنان را برطرف سازد، و این كه امام (ع) از زكات به فریضه واجب تعبیر فرموده اشاره به همین نكته است، و در این راز نیز دو راز دیگر نهفته است، یكی این كه زكات، فقرا را كمك می كند تا به بندگی و عبادت خدا پردازند، و به سبب دویدن به دنبال روزی، از طاعت او باز نمانند، دیگر برای این است كه اندوه و حسد بینوایان نسبت به توانگران از میان برود، و از كوشش در ایجاد فساد در روی زمین باز ایستند، و اختلال در امور اجتماعی پدید نیاید، چون با پرداخت همین مقدار مال به عنوان زكات، قلوب آنان آرامش می یابد، و بدان دل می بندند و دوام آن را از خدا می خواهند و با توانگران دوستی و به آنان دلبستگی پیدا می كنند، و در نتیجه موجبات مشاركت و همكاری میان مردم، و همدمی و همدلی آنها كه همگی عامل وحدت و انسجام جامعه، و نظام گیتی، و

قوام دین، و بقای نوع انسان و راز ایجاد اوست، فراهم و برقرار می شود. 6- صوم شهر رمضان: این كه روزه ماه رمضان را سپر، در برابر عذاب و عقاب الهی تعبیر فرموده، و با این كه دیگر عبادات نیز همین صفت را دارند، آن را به روزه اختصاص داده برای این است كه روزه بیش از هر عبادت دیگر، مانع انسان از معصیت، و نگهدار او از عذاب خداوند است، زیرا روزه موجب سركوبی شیاطینی است كه دشمنان خدایند و از هر سو انسان را احاطه كرده اند، بدیهی است وسیله و ابزار شیطان، امیال و شهوات آدمی است، و آنچه رغبتها و شهوتها را تقویت می كند و آنها را برمی انگیزد، خوردن و آشامیدن است، چنان كه پیامبر گرامی (ص) فرموده است: ان الشیطان لیجری من ابن آدم مجری الدم، فضیقوا مجاریه بالجوع یعنی: شیطان مانند خون در وجود فرزند آدم، رسوخ و جریان دارد، پس راههای ورودش را با گرسنگی تنگ سازید، همچنین به عایشه فرمود: پیوسته در بهشت را بكوب، عایشه عرض كرد با چه؟ فرمود با گرسنگی، بی گمان روزه در سركوب شیطان، و بستن راهها و تنگ ساختن گذرگاههای او ویژگی دارد و از هر عبادت دیگر موثرتر و قویتر است، و چون عذاب و عقابی كه متوجه افراد انسان می شود به نسبت دوری و نزدیكی او به

شیطان، متفاوت بوده و شدت و ضعف دارد، و روزه بیش از هر عبادت دیگر انسان را از شیطان دور می گرداند، و به سبب این عبادت می توان در نهایت دوری از عذاب خداوند قرار گرفت، لذا به سپر، در برابر عذاب خداوند توصیف شده، و این ویژگی به آن داده شده است. باید دانست كه عبادات اگر چه اموری عدمی هستند، و از پیش نبوده بعدا تحقق می یابند، ولی نمی توان آنها را عدم صرف دانست بلكه عدم آنها از مقوله عدم ملكه است، و این كه فقدان عبادت در انسان شدیدا حركتی پدید می آورد، و او را كم و بیش در حالتی قرار می دهد كه به یاد عبادت می افتد، چیزی است كه نمی توان آن را بیهوده و نادیده گرفت، بلكه همین حركت و تذكر سبب نیت و موجب تقرب به خداوند سبحان می شود، و این رمز همه عبادات است. 7- حج البیت و اعتماره: ما به اسرار حج و عمره خانه خدا ضمن شرح خطبه اول اشاره كرده ایم و آنچه امام (ع) در این جا فرموده است كه حج و عمره، فقر و ناداری را از میان می برد، و گناهان را می شوید، بنابراین در این واجب سود دنیا و آخرت گرد آمده است، اما سود دنیوی حج و عمره از میان بردن ناداری است چون در موسم حج داد و ستد به جریان می افتد و در آن هنگام بازارها در مكه برپا می شو

د، در نتیجه فقر و ناداری از میان می رود، و سود آخرت به سبب این است كه حج و عمره، گناهان را از صحیفه اعمال انسان می شوید و محو می كند، و به این مطلب در آن جا كه از اسرار عبادات سخن گفته شده اشاره كرده ایم. باری منافی را كه امام (ع) برای حج و عمره بیان داشته همان است كه قرآن كریم درباره آنها ذكر كرده است كه لیشهدوا منافع لهم یعنی: تا سودهایی را كه برای آنها دارد مشاهده كنند، بیشتر مفسران گفته اند، منظور سودهای این جهانی است كه از راه بازرگانی به دست آنها می رسد، و این را از سعید بن جبیر، و همچنین به روایت ابی رزین از ابن عباس نقل كرده اند، و برخی از آنها به نقل از مجاهد و به روایت عطا از ابن عباس، منافع را اعم دانسته و بر سودهای دنیوی مانند بازرگانی و ثوابهای اخروی حمل و تفسیر كرده اند. 8- صله الرحم: امام (ع) دو فایده از فواید صله رحم را ذكر فرموده است: 1- مثراده فی المال: سبب فزونی مال است، و این از دو جهت می باشد اول این كه عنایت خداوندی برای هر زبده ای، بهره ای از روزی قرار داده كه آن را برای بقای وجود خویش، در مدت زندگی به دست می آورد، و هنگامی كه عنایت الهی شخصی را مهیا فرماید كه به اصلاح امور معیشت جمعیت

ی اقدام كند، كمك و اعانت آنها را بر عهده گیرد، از باب لطف واجب است كه بر حسب آمادگی و استعدادی كه این شخص دارد، روزی آن جمعیت را در دست او جاری، و كمك و اعانتی را كه به آنها می كند، نصیب وی گرداند، خواه این جمعیت با او پیوند خویشاوندی داشته و یا این كه مورد مهر و محبت او قرار گرفته باشند، چنان كه اگر قصد داشته باشد رشته پیوند خود را با یكی از آنها قطع كند، به اندازه روزی شخصی كه پیوندش را با او قطع كرده در مالش نقصان پدید می آید، بنابراین معنای این كه صله رحم موجب افزایش مال می باشد همین است. دوم این كه صله رحم از خویهای پسندیده ای است كه طبیعت آدمی بدان رغبت دارد، و موجب دلجویی خاطر است، از این رو كسی كه پیوند خود را با خویشانش استوار می كند از نظر همه مردم بخشوده و مورد شفقت است، و همین امر سبب می شود كه خیراندیشان و توانمندان مانند پادشاهان و جز آنها به یاری و كمك او پردازند، و دارایی او افزون شود. 2- منساه فی الاجل: این كه صله رحم موجب به تاخیر افتادن مرگ می گردد، به دو سبب است اول این كه صله رحم باعث می شود كه افراد خویشاوند نسبت به كسی كه با آنها پیوند خویشی برقرار ساخته مهربانی و یاری و همكاری كنند و

همین امر موجب می شود كه هر چه بیشتر از آزار دشمنان مصون و از دستبرد مرگ در امان ماند و سبب زیادتی عمر او شود. دوم این كه صله رحم سبب می شود كه افراده خانواده با در بقای كسی كه با آنان پیوند برقرار كرده بكوشد و دعای خود را نثار او كنند، و همین دعا و كوشش آنها برای بقای وجود وی یكی از اسباب دوام عمر و تاخیر مرگ اوست، بنابراین پیوند خویشاوندی موجب به عقب افتادن مرگ و درازی عمر می شود. 9- صدقه السر: امام (ع) یكی از فواید بخشش در پنهانی را كه كفاره گناه می باشد، نام برده است. و با اینكه دیگر عبادات نیز موجب معاصی است این وصف را تنها بدان اختصاص داده است، و این ایز آن جهت است كه صدقه پنهانی از ریا و تظاهر دورتر، و نیت، از شایبه این عمل، جز موجب تقرب به درگاه خداوند و محو گناهان خواهد بود. 10- صدقه العلانیه: امام (ع) پیشگیری از مرگ بد را از جمله آثار و فواید صدقه آشكار ذكر فرموده است، توضیح مطلب این است: كه بخشش آشكار سبب می شود كه انسان به نیكوكاری و انجام دادن كارهای خیر شهرت یابد و به نیكی و خوشنامی یاد شود، و چون مرگهای بد مانند سوختن، و غرق شدن و بر دار رفتن، و كشته شدن و مانند اینها حالات ناگوار و مصیت باری اس

ت كه مرگ را هر چه بیشتر مورد نفرت و انزجار قرار می دهد، و این اتفاقات از روی قصد و عمد برای كسی كه مورد محبت مردم می باشد، و به بخشش و ترحم و دستگیری از فقرا و بینوایان، و ایثار سبب برطرف شدن مرگ بد خواهد بود. 11- صنائع المعروف: امام (ع) از جمله آثار و فوایدی كه برای نیكوكاری و انجام دادن امور خیر بیان فرموده این است كه انسان را از افتادن به پرتگاه ذلت و زبونی نگه می دارد، تفسیر این مطلب، قریب به مضمونی است كه پیش از این گفته شد، زیرا نیكوكاری موجب نزدیك شدن دلهای مردم به یكدیگر، و اتفاق آنها بر محبت نیكوكاراست، و كسی كه دارای بهره ای از این صفت باشد، كمتر اتفاق می افتد كه دچار خواری و زبونی شود.

[صفحه 126]

الافاضه فی الذكر: شتافتن در ذكر هدی: راهنمایی كردن، و این واژه مصدر و ضد اضلال به معنای گمراهی است خداوند را زیاد یاد كنید كه آن نیكوترین ذكر است، و به آنچه خداوند پرهیزكاران را وعده داده است دل بندید كه وعده او راست ترین وعده هاست، و روش پیامبرتان را پیروی كنید كه بهترین روشهاست، و به سنت او رفتار كنید كه هدایت كننده ترین سنتهاست، و قرآن را بیاموزید كه بهترین گفته هاست، و در آن بیندیشید كه قرآن بهار دلهاست، و از نور آن شفا بجویید كه قرآن شفابخش سینه هاست، و آن را نیكو تلاوت كنید كه آن سودمندترین سرگذشتهاست، به راستی عالمی كه به علم خود عمل نكند مانند جاهل سرگردانی است كه هرگز از جهل خود به هوش نمی آید، بلكه برهان حق علیه او كاملتر، و افسوس و حسرت برای او لازمتر، و نزد خداوند از هر كس نكوهیده تر است. امام (ع) پس از فراغ از بیان آنچه موجب كامل شدن مراتب ایمان می شود، به ذكر اموری كه ایمان را در دل استوار و پایدار می سازد، می پردازد كه عبارت است از: 1- الاندفاع فی ذكر الله: پیوسته به یاد خداوند بودن و به ذكر او شتافتن، از اموری است كه پایه ایمان به خدا را در دل محكم می كند و امام (ع) به سبب این

كه یاد خدا نیكوترین ذكر است، مردم را بدان ترغیب فرموده است، زیرا یاد او موجب به دست آمدن كمالاتی است كه باعث سعادت آخرت است، همچنین سبب وصول به درجات قرب الهی است، و ما در آینده آن جا كه درباره توبه سخن می گوییم، فضیلت ذكر و فواید آن را بیان خواهیم داشت. 2- الرعبه فیما وعد المتقین: شوق و رغبت به كسب ثوابها و تحصیل پاداشهایی كه خداوند در آخرت به پرهیزگاران وعده داده، از دیگر اموری است كه بدان تاكید شده، و از لوازم طاعت و عمل برای اوست و چون تخلف از جانب خداوند نسبت به آنچه فرموده و آگاهی داده محال است، لذا وعده او راست ترین وعده هاست. 3- الاقتداء بهدی النبی (ص): دیگر پیروی از روش پیامبر (ص) است كه معنای آن آشكار می باشد. 4- اتباع سنته (ص): چون پیامبر (ص) ما اشرف پیامبران است، سنت و طریقه او نیز بهترین و شریفترین سنتهاست، و پیروی از راه و روش او از هر راه و رسم دیگری به هدایت مقرونتر و به خداوند نزدیك تر است. 5- تعلم القرآن: این كه آموختن قرآن از جمله چیزهایی است كه ایمان به خدا و پیامبرش (ص) را تحكیم و تقویت می كند روشن است، و این كه امام (ع) از قرآن به بهار دلها تعبیر فرموده بدین جهت است كه این كتاب الهی جام

ع انواع علوم ارزشمند، و حاوی اسرار شگفت آور دقیقی است كه گلزاری فرح انگیز برای دلهاست، همچنان كه فصل بهار، بستر گلهای زیبا و با طراوتی است كه چشمان را روشنی، و دلها را سرور و شادی می بخشد. 6- الاستشفاء بنوره: این كه قرآن شفابخش دلها از تاریكی و بیماری جهل است، بی نیاز از توضیح است. 7- حسن تلاویه: قرآن را نیكو قراءت كردن، یكی از اسباب فهم معانی قرآن، و باعث تدبر و اندیشه در آیات آن است، و با تلاوت نیكوی آن است كه فواید آن ظاهر، و از قصه های آن عبرت و منفعت حاصل می شود، البته قرآن زمانی پر بارترین قصه ها و گفته هاست كه همان گونه كه پیش از این بیان داشته ایم، حق تلاوت آن ادا، و چنان كه شایسته و سزاوار است قراءت شود. پس از این امام (ع) بیانات خود را درباره اموری كه ذكر فرموده و اعمالی كه بر شمرده و شایسته است این اعمال مطابق علم و فقه انجام شود، با اشاره به نقصان ارزش دانشمندی كه به دانش خود عمل نمی كند، تاكید می فرماید و نخست او را با نادانی كه از راه حق و صراط مستقیم منحرف شده، برابر ساخته، و سپس از او نیز پست تر شمرده است. اما علت این كه چنین دانشمندی با نادان گمراه برابر است این است كه هر دو از ثمرات جهل كه ه

مان گمراهی و انحراف است بطور یكسان برخوردارند، و در عدم انتفاع از فواید دانش و ثمرات آن كه اعمال صالح است با یكدیگر برابرند، و این كه امام (ع) او را از نادان منحرف نیز پست تر و زبونتر شمرده به سه دلیل است: 1- این كه حجت، علیه او بزرگتر و كاملتر می باشد از این روست كه جاهلان و نادانان می توانند بگویند انا كنا عن هذا غافلین یعنی: ما از این غافل بودیم و نمی دانستیم، اما عالم نمی تواند چنین چیزی بگوید، چنان كه پیامبر گرامی (ص) فرموده است: العلم علمان: علم علی اللسان فذلك حجه الله علی بن آدم، و علم فی القلب فذلك العلم النافع یعنی: دانش دو گونه است: دانشی كه بر زبان جاری است، و این برهان خدا علیه فرزند آدم است، و دیگر دانشی است كه در دل جای دارد، و آن دانشی كه سود می دهد همین است، مراد این است كه این گونه دانش موجب فرمانبرداری خدا، و عمل به او امر و نواهی اوست. 2- این كه افسوس و حسرت برای چنین دانشمندی لازمتر و سزاوارتر می باشد، بدین سبب است كه جاهلان، آگاه نیستند كه به علت جهالت و غفلت، چه مدارج كمالی را از دست می دهند، و پس از مردن، اگر چه از نعمتهای بهشت محروم، و از آنچه خداوند برای دوستان آگاه خود آماده ساخته

محجوبند، ولی چون لذات بهشت را ندیده، و حلاوت معرفت الهی را نچشیده اند، افسوس و حسرت آنها بر این حرمان، و اسف و اندوه آنان بر كوتاهی و تقصیری كه در تحصیل این مدارج كرده اند زیاد نیست، بر عكس كسی كه به مسائل مزبور آگاه، و به برتری نعمتهای آخرت در مقایسه با لذات دنیا دانا باشد، پس از مرگ هنگامی كه درمی یابد آنچه او را از رسیدن به لذتهای آخرت باز داشته، و از وصول به درجات قرب خداوند محروم ساخته، كوتاهی و تقصیر او در عمل به دانش خود بوده، با توجه به این كه می دانسته در صورت تقصیر در عمل چه كمالات و درجاتی را از دست خواهد داد، تاسف و اندوه او هر چه بیشتر، و حسرت او از هر كس زیادتر خواهد بود. این قضیه مانند این است كه كسی ارزش گوهر گرانبهایی را بشناسد، و بداند كه با چه مبلغی می تواند آن را به دست بیاورد و توان آن را دارد، سپس به جای كوشش در تحصیل آن به بازی سرگرم شود، تا این كه فرصت از دست او برود، در این صورت آه و افسوس او شدید و پشیمانی وی از كوتاهی و تقصیری كه در این راه كرده است، بسیار خواهد بود، اما كسی كه ارزش گوهر را ندانسته چنین حسرت و ندامتی نخواهد داشت. 3- و هو عند الله الوم، یعنی: عالمی كه دانش خود را به

كار نبسته، نزد نزد خداوند نكوهیده تر، و بیشتر مورد سرزنش و ملامت است. شدت نكوهش درباره كسی كه جان از تنش بیرون رفته بر سبیل مجاز بوده و تعبیری از این است كه زبان كسی كه از روی علم آگاهی، خدا را معصیت كرده است، از پوزش و عذرخواهی، ناتوان و منقطع خواهد شد، و این كه او بیشتر مورد نكوهش و سرزنش خداوند خواهد بود، برای این است كه اقدام عالم بر ارتكامت گناهی كه قبح و زشنی آن را می داند ناشی از نهایت تسلیم و انقیاد او در برابر نفس اماره، و نشانه منتهای اطاعت و فرمانبرداری او از شیطان و یاران اوست، و این عمل او، با كردار نادان ناآگاه قابل مقایسه و برابر نیست، زیرا در عالم، نیروی بازدارنده ای كه همان آگاهی او به زشتی گناه است وجود دارد، و او آن را مغلوب هوای نفس ساخته و پیروی از انگیزه شیطانی را بر آن ترجیح داده است، اما در نادان چنین نیروی بازدارنده و آگاهی كه در برابر انگیزه های شیطان ایستادگی و مقابله كند وجود ندارد، و شك نیست كه شدت ملامت، بستگی به درجه اطاعت او از شیطان دارد، بویژه اگر این اطاعت و تسلیم، با علم و آگاهی به عواقب آن كه هلاكت ابدی است، واقع شده باشد، بنابراین روشن است كه عالم بی عمل در نزد خداوند نك

وهیده تر و سرافكنده تر است. توفیق و محفوظ ماندن از شر شیطان بسته به لطف خداست


صفحه 126، 126.